کد خبر: ۶۶۶۶
۰۸ مهر ۱۴۰۲ - ۱۶:۳۰

آتش‌نشانان؛ قهرمانان بی‌ادعای شهر

سیدسعید موسوی می‌گوید: آتش نشان باید ورزشکار باشد، وگرنه توان سرعت عمل و مهارت در حوادث را نخواهد داشت.

آتش‌نشان کارش سخت و نفس‌گیر است. تصور کنید ساعت ۲ بامداد غرق خوابید و با صدای آژیر باید در کمتر از یک دقیقه با لباس‌های تقریبا بیست‌کیلویی سوار بر خودرو‌های سازمان، عازم محل حادثه شوید. شاید با خودتان بگویید این شدنی نیست، اما این واقعیتی است که هر ثانیه‌اش برای آن‌ها مهم و باارزش است.

حالا اگر واقعا علاقه‌ای در آن نباشد، چند روز هم دوام نمی‌آورید و فوری عطای کار را به لقایش می‌بخشید. به بهانه روز آتش‌نشان، چند روایت کوتاه از فرمانده نجات و فرمانده حریق آتش‌نشانی مشهد را با هم می‌خوانیم.

 

قهرمانان بی‌ادعای شهر

 

برای نجات جان یک ثانیه هم حیاتی است

احمد ابراهیمی افتخاری، ۴۴ ساله، فرمانده نجات

پیش از آنکه آتش نشان شوم، کار با طناب در ارتفاع را بلد بودم. ورزشکار بودم و کوهنورد. علاقه هم داشتم، اما هرچه بود، در موقعیتی قرار گرفتم که از طرف سازمان آتش نشانی دعوت به کار شدم. از دوازده سال پیش تا امروز لباس آتش نشانی را به تن دارم.

عنوان شغلی ام فرمانده نجات است، اما در جریان مأموریت ممکن است گاه در گروه امداد باشم و گاه در گروه نجات. مأموریت‌های آتش نشانی چند بخش دارد. در هر حادثه گروهی تیم امداد می‌شوند و عده‌ای تیم نجات. بخشی هم در تیم حریق مأمور هستند. کارشان، هم تفکیک مشخص دارد، هم ندارد.

نمی‌شود گفت کدام مهم‌تر است. پس از اینکه آژیر خطر زده شد و مأموران به محل اعلام شده اعزام شدند، مشخص می‌شود که چه تعداد نیروی امداد نیاز هست و چه تعداد نجات. نیروی امداد باید کار ایمن سازی مصدومان را برعهده بگیرد و سپس تیم نجات وارد عمل شود. مثل گیرکردن تعدادی از شهروندان در یک ساختمان.

تیم امداد ابتدا سراغ ایمن سازی شرایط جسمی حادثه دیدگانی می‌رود که ممکن است دچار شکستگی و آسیب نخاعی شده باشند و سپس تیم نجات کارش را برای خارج کردن آنان از ساختمان آغاز‌ می‌کند. برای وضعیت آتش سوزی هم تیم حریق وارد عمل می‌شود.

ایستگاه ما در بولوار وحدت در هر نوبت پانزده نیرو دارد که متناسب با نوع حادثه به محل اعزام می‌شوند. براساس نوع آسیب و وضعیت مصدومان، فرمانده تعیین می‌کند که چه تعداد در کدام گروه باشند. هر دو کار تخصصی است، اما کار نجات به مهارت‌های تخصصی همچون کار در ارتفاع و استفاده از طناب نیاز دارد. هر دو گروه در طول روز برای عملیات اعزام می‌شوند.

یک ماه پیش خبر دادند یک مقنی در چاهی درحال حفر در طبقه منفی ۵ هتل در حال ساختی در خیابان امام رضا (ع) گیر افتاده است. خبر هنگامی به ما رسید که متوجه شدیم یکی دیگر از کارگران مقنی هم برای نجات جان او وارد چاه شده است و هر دو در آن وضع محبوس و گرفتار گازگرفتگی شده بودند. هر دو داخل چاه مانده بودند و هر ثانیه برای نجات جان آنان اهمیت داشت. تیم ما به سرعت وارد عمل شد و هر دو نفر را به سلامت از عمق بیست متری زمین خارج کرد. نجات جان افراد از عمق چاه اهمیت بسیاری دارد که هر ثانیه اش حیاتی است.

آسیب دیدگی آتش نشانان در جریان حوادث خیلی رایج است؛ من هم یک بار تجربه اش کردم. در حین یک مأموریت از ارتفاع هفت هشت متری سقوط کردم، اما در حد یک ضرب دیدگی صدمه دیدم، ولی وقوع حادثه جدی را در همکارانم زیاد دیده ام. مسئله این است که ما وقتی وارد محلی می‌شویم که همه درحال پناه بردن به مکان امنی هستند.

تا زمانی که توانی داشته باشم و تا هنگام بازنشستگی می‌مانم، بعد از آن شاید دیگر نتوانم از نظر جسمی با همکارانم به مأموریت بروم. برای همین تصمیم گرفته ام بروم سراغ آموزش. آتش نشانی جزو خانواده ام است و دوست دارم همیشه کنارش بمانم.

 

قهرمانان بی‌ادعای شهر

 

اولین مأموریت و درک عظمت آتش‌

سیدسعید موسوی، ۳۳ ساله، فرمانده حریق

ساختمان هتل آتش گرفته بود. نیم ساعتی مشغول مهار آتش و مراقبت از سرایت آن به طبقات بالا بودیم. ذخیره اکسیژنم داشت تمام می‌شد. برگشتم ذخیره دیگری بردارم که ناگهان مردی یقه لباسم را گرفت و شروع کرد به فریادکشیدن: «زودباش! داری چه کار می‌کنی؟ آتش همه جا را گرفت. چرا آمدی پایین؟»

هنوز داشت دادوبیداد می‌کرد که سعی کردم میان آن همه عجله آرامَش کنم و بپرسم چه کسی از نزدیکانش در هتل است. آن قدر نگران بود که نه می‌دانست در کدام طبقه هستند و نه کدام اتاق. میان تلاش هایش برای نشانی دادن دیدیم پسری سرش را از پنجره یکی از اتاق‌های طبقه سوم بیرون آورده است و کمک می‌خواهد. او پسر همان آقا بود. خداراشکر عاقبت کار به خیر شد و پسرش را به سلامت از آنجا بیرون آوردم.

داشتیم وسایل را جمع می‌کردیم که دیدم یک نفر مرا بغل کرد. وقتی دقت کردم، دیدم همان آقاست. چقدر اظهار شرمندگی و پشیمانی کرد از آن رفتارش و همه را به استرسی ربط داد که در آن موقعیت داشت؛ همان چیزی که همه مأموران آتش نشانی هم احساسش می‌کنند، اما نباید بگذارند به توان و نیروی کمک رسانی شان آسیبی بزند. کاش مردم هم هنگام آدرس دادن در حوادث این نکته را‌ می‌دانستند.

پیش از حضور در سازمان، ورزش دوومیدانی را دنبال می‌کردم و اکنون هم به طور جدی آن را ادامه می‌دهم. عضو تیم ملی آتش نشانان هستم و همین چند روز پیش از مسابقات ترکیه برگشتیم. یک آتش نشان باید ورزشکار باشد، وگرنه توان سرعت عمل و مهارت در حوادث را نخواهد داشت. تفاوت من با یک آدم ورزشکار معمولی این است که باید بتوانم حین دویدن، ادوات چهارده کیلویی و ابزار تنفسی چهارونیم کیلویی را هم حمل کنم.

در همه سال‌های خدمتم همه جور حادثه‌ای را تجربه کرده ا م و اکنون در ایستگاه شماره ۲ خدمت می‌کنم که یکی از پنج شش ایستگاه مادر آتش نشانی شهر است. یادم هست اولین مأموریتم در سازمان، اطفای حریق انبار چوب در خین عرب بود. حوالی ساعت ۴ یا ۵ عصر اعزام شدیم و حدود ساعت ۴ صبح برگشتیم ایستگاه. حریق بزرگی بود.

اگر قرار بود انتخاب کنم، شاید ترجیح می‌دادم اولین مأموریتم حادثه‌ای کوچک‌تر باشد، اما آن تجربه سخت اول سبب شد هم عظمت حریق را درک کنم، هم سرعت عمل در حوادث را. از آن روز به بعد صد‌ها بار به مأموریت اعزام شدم که هیچ وقت قابل پیش بینی نبودند، اما تنها کاری که کردم، این بود که ورزش را ادامه بدهم؛ نه فقط برای آمادگی جسمی که برای یک آتش نشان ضروری است، بلکه برای تخلیه روانی پس از حوادث و اتفاقاتی که در آن حاضر می‌شویم و تصویر آن لحظات تلخ هرگز از خاطر ما نمی‌رود.

* این گزارش شنبه ۸ مهرماه ۱۴۰۲ در شماره ۴۰۴۵ روزنامه شهرآرا صفحه جامعه چاپ شده است.

ارسال نظر